نام اصغر، خودش یک فلسفه کامل است.

نام اصغر، خودش یک فلسفه کامل است: هر چقدر کوچک تر باشی عظمت جهان و خالقش را بیشتر در خواهی یافت.
کوچک‌ و ناچیز، ناپیدا و ناپدید، مثل خیابانی که علائمش دائمی شده، یا از فرط بدیهیات دیده نمی شود.... اما او ناظری در خیابان است...
خیابانی که ابرها آن را احاطه کرده اند.
فلسفه کجای این ماجراست؟
فلسفه نقطه ای ست در پهنه ای بی نهایت، می شنود اما چیزهایی را که دیگران دیگر نمی شنوند... می گوید چیزهایی را که دیگران دیگر نمی گویند، می خواهد اما چیزهایی را که دیگران هرگز نمی خواهند.
می گویی : خب اینکه فلسفه نیست؟ فلسفه منطق و مخاطب و تحلیل است نه شرح حالی که درونی ست و بیشتر زمزمه است تا تحقیق...
می گویم صبر کن میان کلامت:
فلسفه برای من مواجهه است از درون تا بیرون و از بیرون تا درونِ بیرون ، متوجه ای؟
می گویی: نمی فهمم چه می گویی!
ادامه می دهم حتی با اینکه برای تو نامفهوم است:
فلسفه در اینجا : مونولوگی ست در دیالکتیکی که یک سوی آن اصغر است و سوی دیگر هستی و عالم... گر چه عمر این حرف ها گذشته باشد لیک حکیم و شیخ آگاهند.
ا.خ۹۹۲۱۱
#farapiramoonnegari

2 دیدگاه برای نام اصغر، خودش یک فلسفه کامل است.

  1. بنظرم گرفتار منیت ات شدی و با این منیت بجایی نمی رسی . باید از این من کنده بشی و خیلی سخته کنده شدن چون ماها اهل چسبیدنیم نه اهل کندن و رها شدن
    می تونی معنای فلسفه رو از زبان کسی بشنوی که از تمام تعلقاتش کنده شده؟ فلسفه نیستی و فنا

    • ممنون برای نوشته شما، اما فکر می کنم شاید مفهوم درست منتقل نشده یا نوع دیگری برداشت داشتید که منظور من نبوده

ارسال یک نظر